مذاکره با آمریکا:راه حل، دور باطل یا دفع شر؟

انوارنیوز : قرار گفتگوی غیرمسقیم روز شنبه مقامات آمریکایی و ایرانی در عمان بار دیگر موضوع مذاکره را به کانون توجه افکار عمومی و رسانه های کشور تبدیل نموده است. این اتفاق، اگرچه می تواند نشاندهنده تمایل به کاهش تنشها و پیشبرد منافع ملی از سوی مقامات کشور باشد، اما در بستر تجارب گذشته به ویژه تجربه تلخ برجام و رفتارهای بینالمللی آمریکا، نیازمند نگاهی هوشمندانه و نقادانه است. خطر جنگ شناختی
در عرصه روابط بینالملل، جنگ شناختی ابزاری کلیدی برای تأثیرگذاری بر ذهنیت و رفتار طرف مقابل محسوب میشود.دونالد ترامپ و تیم سیاست خارجی او، مذاکره را یک ابزار بلکه یک امتیاز از طریق بهره گیری از جنگ شناختی تعریف میکنند. بدین منظور ابتدا با چماق( یادداشت فشار حداکثری، اعمال تحریم های جدید،تهدید به حمله ،کمپین نظامی دیه گو گارسیا،دست کاری روانی در بازار ارز و طلای ایران)، طرف مقابل را در موقعیتی شکننده ( قطبی سازی جامعه ایرانی) قرار میدهند و سپس با هویج( مذاکره) آن را بهعنوان امتیازی که میتواند داده یا پس گرفته شود، مدیریت میکنند. لذا اعلام آمادگی برای مذاکره می بایست با در نظر گرفتن الزامات و اقتضائات لازم، صورت پذیرد.بنابراین اگر در مواجهه با آمریکا، خطر جنگ شناختی را نادیده بگیریم و جایگاه خود را بهدرستی تقویت نکنیم، خطر شرطی شدن مجدد جامعه به مذاکره وجود دارد و این موضوع میتواند دست برتر را به طرف مقابل بدهد.
نقض مکرر تعهدات؛ الگوی رفتاری آمریکا:
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران نظام در روز عید مبعث، با اشاره به جنایتهای آمریکا در دهههای گذشته و پنهانسازی این جنایتها در پشت لبخندهای دیپلماسی، فرمودند: «باید مراقب باشیم که با چه کسی مواجهیم و با چه کسی معامله میکنیم و حرف میزنیم.»
تاریخ روابط بینالملل مملو از مواردی است که آمریکا به عنوان یک قدرت جهانی، تعهدات خود را زیر پا گذاشته و ازمکانیسمهای حقوقی بینالمللی برای پیشبرد منافع ملی خود سوءاستفاده کرده است. از نقض یکجانبه برجام تا خروج از پیمانهای مهم بینالمللی مانند پاریس و یونسکو، آمریکا بارها نشان داده است که برای منافع خود، هیچ تعهدی را مقدس نمیداند.آمریکا در مذاکرات بینالمللی، همواره بر این اصل تأکید دارد که اگر طرف مقابل در چارچوب نظم مطلوب او حرکت کند، نیازی به تفسیر متفاوت از مفاد قرارداد نخواهد بود. اما اگر طرف مقابل به دنبال تحول بنیادی در روابط نباشد و صرفاً هدفش کاهش فشارهای سیاسی و اقتصادی باشد، آمریکا این حق را برای خود قائل است که در زمان مناسب، تفسیر متفاوتی از قرارداد ارائه داده و از پایبندی به آن سرباز زند. امریکا صرفا به شکل توافقات بدون عمل نیاز دارد ولی ایران به توافقات با عمل نیاز دارد.
این الگوی رفتاری، یک واقعیت غیرقابل انکار در روابط بینالملل است و هرگونه سخن از مذاکره باید با بر مبنای این پیشفرض باشد که آمریکا قابلیت اعتماد ندارد و سخن از مذاکره بدون مکانیسمهای تضمینی قوی و عینی، ارزش عملی ندارند. در واقع سوال اساسی این است که چرا آمریکا باید به قراردادی پایبند بماند که باعث کاهش فشار از رقیب راهبردیاش شود؟ این نگاه واقع بینانه به رفتار آمریکا، ضرورت پرهیز از خوش بینی به دشمن را بیش از پیش آشکار میسازد.
در نهایت برای پرهیز از دام ارسال پیام ضعف و تضمین منافع ملی، باید به یک اصل کلیدی توجه کرد و آن تغییر محاسبات دشمن از طریق تقویت عناصر و منابع قدرت است. با استفاده از ابزارهای اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک، باید جایگاه خود را تقویت کنیم. این امر مستلزم استحکام بخشی به ساخت درونی قدرت، افزایش قدرت ملی و کاهش وابستگی هاست. باید توجه داشت اگرچه مذاکره میتواند فرصتی برای کاهش تنشها و پیشبرد منافع ملی باشد اما باید با درسهای برجام و تجارب گذشته همراه باشد. ارسال سیگنال ضعف، عدم توجه به الگوی رفتاری آمریکا در نقض تعهدات و غفلت از جنگهای شناختی، میتواند به جای فرصت، به تهدیدی برای منافع ملی تبدیل شود.
از این رو به جای تمرکز به موضوع مذاکره باید روی نتایج عملی آن متمرکز شد. تجربه تاریخی نشان می دهد مذاکره با آمریکا راه حل نیست و ادعای این کشور جهت حل مشکلات معیشتی مردم از طریق مذاکره سرابی بیش نیست. با این حال خنثی سازی عملیات فریب امریکا در موضوع مذاکره با ایران، به تاخیر انداختن فضای التهاب اقتصادی و ارزی و تنش منطقه ای با توجه به روند تشدید منازعات تعرفه ای امریکا با سایر کشورها،محک اراده و ایده معامله گر بودن ترامپ و فرستاده اش ویتکاف به دادن امتیاز واقعی و عینی، انتقال شفاف نگاه منطقی ایران در موضوع هسته ای و انعکاس اراده قاطع ایران در پاسخ به هرگونه خطای احتمالی نظامی می تواند به عنوان نتایج، مد نظر ایران باشد
محسن محمدی الموتی
ارسال نظر